به گزارش خبرنگار دفاعپرس از تهران، شهید «غلامعلی رجبی جندقی» معروف به رجبی در سال ۱۳۳۳ در محله خیابان آذربایجان تهران در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. غلامعلی بنابر راهنماییها و تربیت پدر بزرگوارش مداحی اهل بیت (ع) را از همان سنین نوجوانی آغاز و به دلیل آشنایی با معارف قرآنی و اسلامی استعداد در حفظ شعر و سوز صدای وی توانست در این عرصه سریع رشد نماید.
وی با انتخاب شغل معلمی راه پدر بزرگوارش را ادامه داد و در مدت عمر کوتاه خود توانست تاثیرات به سزایی بر اطرافیان خود به ویژه جوانان بگذارد. تربیت نسل جوان در محیط مسجد و مدرسه، شهید غلامعلی رجبی را از حضور در جبهههای حق علیه باطل باز نداشت و سرانجام در ۵ مرداد سال ۱۳۶۷ در سن سی و چهار سالگی در عملیات مرصاد توسط گروهک منافقین به شهادت رسید.
دست نوشته شهید:
ای حسین ای عصاره قرآن، ای سلاله پاکان؛ جبههها مدرسه عشق و پاسداران، شاگردان این مدرسه و تو آموزگار معرفتی.
ای حسین عزیز تو اولین غنچه پربار رسالت بودی که به چهره فاطمه لبخند زدی و با گل خنده ات قلب مادر را از سرور آکندی و سینه اش رو از مهر سرشار ساختی، اما آنگاه که رسول خدا ترا بر دامن گرفت و در آغوش نبوت فشرد، خشنودی اش با اندوهی سنگین عجین شد. چرا ؟ به یاد عاشورای تو افتاد، و آن گل های پرپر، آن باغ خزان، آن بهار عشق و عرفان، مروارید اشکی از صدف دیدگانش به گلبرگ چهره اش فرو غلطید.
اولین صدایی که گوش تو را نوازش داد آهنگ دلنشین اذان و اقامه بود. که حبیب خدا محمد (ص) در گوش تو خواند، درود برتو که خط توحیدی، اذان را از آغوش پیامبر تا دامن صحرای کربلا رها نکردی و ازحلقوم بریده ات هنگام خداحافظی با خواهرت زینب بانگ اذان دادی و ادامه رسالت و نهضت روبه خواهر سپردی .
جایگاه تو خانه علی و دامن پاک فاطمه در زیر باران سرشار وحی تغذیه شدی و جان خود را طاهر و شاداب ساختی نه، نه، نه بلکه تو نوری بودی در رحمهای والا و پاک، دست ازلی تو را پرورد و عهد «قالوا بلی» تو به ما ارزش داد و آدمیت و انسانیت ارزش و تکامل یافت.
ای حسین! ای عطیه کوثر، ای پاسدار سنگر ایمان، ای مهربان، ای عطوفت مکتب، ای پنجمین اهل بیت در آیه تطهیر، ای عزیزی که خداوند در کتاب مبین مودت شما را از امت خواست، ای عزیز زهرا که در مباهله با نصارای نجران درکنار مادر و پدر، جد و برادر چو ماه میدرخشیدی.
زندگیت، سراسر درس آموز بود، و سطر سطر کتاب حیاتت آموزش و تعلیم بود، بزرگواری، شجاعت، صراحت، حقیقت خواهی، مقاومت، تواضع، ستم ستیزی، دادخواهی، علم و عبادتت، آشکارتراز آن است که وصف شود.
ای حسین، ای پاسدار حرمت انسان، در روزگار قحطی حق جویان، که ستم و شرک در پناه سرنیزه و کشتار حکومت میکرد و سکوت بود و سکون، تو تازیانه فریاد را فرا بردی و بر پیکر امت فرود آوردی و تو حرکت آفریدی و شوربخشیدی و مردم را بیدار کردی، تا انقلاب پیامبر و عدل علی و رسالت اسلام را پاسدار باشند و به عهد خود وفا کنند.
گرچه در آن نیمروز سرخ در آن صحرای آتشگون در آن کربلای آزمایش و قیام، قامتت در خون نشست ولی فریاد رسالت در عمق زمان برخاست، گرچه در آن نینوانای حقیقت گوی ترا بریدند اما نوای حق حق تو در تاریخ ماندگارشد و جاودانه ماند. ای حسین ای پاسدار مکتب قرآن، کربلای تو، انقلاب آموز و انسان سازنسلها و قرنها و سرزمینها بود و عاشورای تو بارور ساز زنده لحظهها و روزها و سالها و نهضت ها و اندیشهها و جهت دهنده حرکت ها.
اینک در کربلای میهنمان و وطن اسلامیمان و عاشوراهای هر روزمان پاسداران ما عاشق و عارف و جان برکف و اسماعیل گونه «هل من ناصر» تو را لبیک میگویند و خط سرخ کربلای تو را ادامه می دهند (و در روز میلادت با تو پیمان میبندیم ای حسین ما کوفی نیستیم ).
اگر میلاد تو را روز پاسدار میشناسیم از آن روست که در فجر ولادت تو انفجاری از عشق و ایمان و ایثار در دل ما شعله وراست. ای حسین، عاشق توئیم، روز میلاد تو روز ماست. باورکن همانگونه که در قرآن سوره فجر سوره تو شناخته شده و به سوره الحسین معروف است نام تو طلوع روشنائی در دل سیاه من شده و نام تو دلم را تسلی میبخشد و از این طریق درخت جانم میوه محبت خدا میدهد
مگر نه این است که ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه مگر نه این است که در میلاد تو شهادت بدنیا میآید و شهادت حیات جاودانه و پربار اسلام را طراوت میبخشد و تضمین می کند. ای حسین ای سالار قافله عشق، ای آموزگار وفا، ای معلم انسان. وقتی که فرزندان و خانواده ات را یاران وفادار و حق شناسی را در منای محبت دوست و در قربانگاه اخلاص، فداکردی و فواره خون گلویت را بر چهره زمان پاشیدی .این درس را به عالم دادی که در مبارزه با ستم و الحاد جز با قربانی دادن عزیزان و نثار خون نمی توان پیروز شد.
درس دوم اینکه گذشتن از آنچه دوست داشتنی است کمال آور است. و این آیه را تفسیر کردی که عجب تفسیری است «لن تنالوا لبرحتی تنفقوا مما تحبون»
ای حسین، ای پاسدار دین، ای حامی شرف و ای خون خدا در رگ زمان، تو میلادی در شهادت و شهادتی در میلاد بودی. تو شهیدی زنده و حاضر در همه جای زمین و همیشه زمان بودی و هستی اینک تو در سرودها و سرورها ماندگارترینی و در شعور و شعرها و شعارهازنده ترینی.
حضور تو چون خورشید بر پیشانی روز آشکار و درخشان است. و من تو را ای حسین بزرگ ای معلم مهربان و ای الگوی قهرمان در خانه ها، مسجدها، تکیهها، حسینیه ها، کتاب ها، کتابخانه ها، مدرسه ها، دانشگاه ها، منبر و محرابها، کوچه ها، خیابان ها، میدان ها، روستاها و شهرها میبینم.
تو را ای مظلوم تاریخ در مظلومیت محرومان. در طنین فریاد سرخ روز خونین شهرمیبینم. تو را ای جاودانه مرد در لالههای خونین کفن درسیمای سرخ افق، در چهره گلگون شفق، در موج دریاها، در وزش نسیمها و در طلوع خورشید میبینم. تو را ای مظلوم تاریخ در خروش رزم آوران و شب ستیزان و حمله تکاوران در سرخی خون شهیدان و حماسههای پاسداران می بینم.
تو را در کربلای سیستان و سوسنگرد و هویزه و دشت عباس و شوش و تو را در روز پاسدار در ایران در جبهههای غرب و جنوب و در سنگرها درکنار پاسداران و سربازان و بسیجیها میبینیم. آری حسین عزیز جبههها مدرسه عشق است و پاسداران شاگردان این مدرسه و تو زمزمه گر عشق و آموزگار معرفتی تو مربی جان منی. سوم شعبان تو روز من است، روز توست روز حق است و مابرحقیم.
انتهای پیام/